-
نوازش
یکشنبه 18 مهرماه سال 1395 20:16
اگر باید زخمی داشته باشم که نوازشم کنی بگو تا تمام دلم را شرحه شرحه کنم زخمها زیبایند و زیباتر آنکه تیغ را هم تو فرود آورده باشی تیغت سحر است و نوازشت معجزه و لبخندت تنظیفی از فوارهی نور و تیمار داریات کرشمهای میان زخم و مرهم عشق و زخم از یک تبارند اگر خویشاوندیم یا نه من سراپا همه زخمم تو سراپا همه انگشت نوازش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 مهرماه سال 1395 20:14
زن هایی مثل من را، برمی گردی و دنبالشان می گردی وقتی دیگر خیلی دیر شده است. چون ماندن با آنها سخت است ولی زندگی بدون آنها غیر ممکن است.
-
گریه
یکشنبه 18 مهرماه سال 1395 08:00
آدم ها گاهی اوقات گریه میکنند، نه به خاطر اینکه ضعیف هستند. بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند.
-
هوا
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 21:01
گـاهے " بے هوا "دلم "هوایــــــــش" را مے ڪند "هوایـــ" او اویی ڪہ هیچوقت "هوایـــــم" را نداشت
-
از تو دورم
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 20:56
هر لحظـــہ ۰۰۰ دوریت برایم دلتنگے است چقدر صبور است دل من چرا ڪہ بہ اندازه ے تمام لحظہ هاے عاشق بودنم
-
اشکهایم
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 20:52
اشـــک هایم التماس غریبیسـت برای وقتهایی که نمیتــوانم ببینمــت و حتی نمیتـــوانم صدایت را بشنـوم مثل همیـن حالا که نیستـی که دوری که ندارمـت که بی تـابم
-
صبر
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 20:46
آزارم میدهد ... وقتــی درد درونــم را می دانــم، ولی راهــی جز صبــر نــدارم...
-
لحظه دیدار
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 20:38
آغوش من و عشق و لحظهی دیدار رویای قشنگیست و اما شدنی نیست...
-
هیچکس مرا نفهمید
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1395 12:51
زنی باش که اگر روزی تو را نفهمیدند سرت را بالا بگیری محکم لبخند بزنی و مطمئن باشی مرد می خواهد تو را فهیمدن!
-
از دور
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1395 12:49
از دور تو را دوست دارم از دور.. بی آنکه عطر تو را حس کنم بی آنکه در آغوشت بگیرم بی آنکه صورتت را لمس کنم تنها دوست ات دارم
-
مرده
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1395 12:48
هر دو به هم عشق می ورزیدند ، اما هیچ یک را یارای اعتراف آن به دیگری نبود ، چه دشمن خو ، به هم می نگریستند ، و بر آن بودند از عشق بگذرند . عاقبت از هم جدا شدند و تنها ، گاه در رویا در اشتیاق هم بودند ، دیر زمانی بود مرده بودند و خود این را نمیدانستند...!
-
عشق
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1395 10:28
یک زن هرگز نباید وقت داشته باشد. باید دائم کار کند و گرنه به محض این که بیکار شود فورا به عشق فکر خواهد کرد .
-
گاهی...
یکشنبه 11 مهرماه سال 1395 21:02
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...!! گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ... گاهی..!! پشیمانی از کرده و ناکرده ات... گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که... گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری وگوشه ای گوشه...
-
زن ساکت
یکشنبه 11 مهرماه سال 1395 21:00
زنها گاهی وقتها حرف می زنند و می گویند ، فقط برای اینکه شنیده شوند و حس کنند کسی هست که برایش مهم هستند . زنی که به سکوت می رسد کم توقع نیست . نمونه نیست . قانع نیست . به این نتیجه رسیده که حرف زدنش مساویست با قضاوت یا هیاهو .... هیچ گاه از سکوت ادامه دار یک زن خوشحال نباشید . زن ساکت ، یا مرده ای ست در درون یا آتش...
-
گوشه خالی دلم
شنبه 10 مهرماه سال 1395 20:48
هــمه چیز خوب است جز احوالِ من که مدت ها مدت ها از دیدنِ تو محروم بودم ... هــمه چیز خوب است جز همان گوشه ی خالیِ دلم...
-
...
شنبه 10 مهرماه سال 1395 20:42
میان اینهمه "اگر" تو چقدر بایدى... #قیصر_امین_پور
-
محبوب من
شنبه 10 مهرماه سال 1395 20:38
من پشیمان نیستم از من ای محجوب من با یک من دیگر که تو او را در خیابان های سرد شب با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت گفتگو کن و به یاد آور مرا در بوسه اندوهگین او بر خطوط مهربان زیر چشمانت
-
برای او
شنبه 10 مهرماه سال 1395 20:34
گاهی برای او چیزهایی می نویسی بعد پاک می کنی پاک می کنی او هیچ یک از حرف های تو را نمی خواند اما تو تمام حرف هایت را گفته ای @benameAdam
-
آرزو
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1395 11:41
یک روز آرزو کردم زودتر بزرگ شوم که کفش هایم پاشنه های بلند داشته باشد و دیگر جوراب های سفید تور دار و جوراب شلواری های عروسکی نپوشم، دلم می خواست بزرگ شوم تا دستم به کابینت های بالای آشپزخانه برسد، بتوانم غذا درست کنم و وقتی از خیابان رد می شوم مادرم دستم را نگیرد .... فکر می کردم بزرگ می شوم و دنیا سرزمین کوچکی ست پر...
-
میگذرد
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1395 11:36
میگذرد! گاهی از غرورش! گاهی از کسی که سخت دوستش دارد... گاهی خودش را پنهان میکند،زیرصدای موسیقی هدفونش ... گاهی پشت لبخندهای ساختگی !!! اما ... یک روز ، بعد از یک اتفاق ، گریه هایش تا همیشه بند می آید و تبدیل میشود به نگاهی سرد !!! دختر را میگویم !!!
-
میروم...
شنبه 13 شهریورماه سال 1395 12:44
زنی که به تو می گوید می روم نمی خواهد بشنود نرو می خواهد بگویی نمی گذارم بروی...
-
مرده ام
سهشنبه 9 شهریورماه سال 1395 14:14
دلتنگم...همین...واین نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد... پست ثابت قضاوت نکن.... تو تنها نوشته هایم را می بینی.... نه سر گذشتم را.... [ شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۱ ] [ 14:59 ] [ fati ] [ آرشیو نظرات ] گاهی وقتا... بعضی وقت ها نگاهِ ترحم آمیز مادرت نصیحت های پدرت و دلداری های دوستات واست هیچ چیزی رو تغییر نمیده !!! بعضی وقت ها...
-
گریه
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1395 12:29
زن عشقی را که برای آن گریسته است ، فراموش نمیکند ...! پی نوشت: میدونم این متن تکراریه ولی یه دفعه یاد اون روز افتادم.... چقدر اون شب تا صبح گریه کردم...
-
عطر نفس
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1395 12:23
من از تمام این دنیا عشق میخواهم وُ مستی شعر، گلهای شمعدانی پشت پنجره و لبخندهای تو که تکثیر می کند عشق را به بی نهایت. اما نه من از تمام این دنیا آسمانی می خواهم آبی و هوایی که در آن پر باشد از عطر نفست همین که باشی برای من کافیست.
-
جانم
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1395 13:25
زن ها موجوداتی هستند که اگر دوستتان داشته باشند فقط کافیست وقتی اسمتان را صدا میزنند به جایِ "جانم" ، بگویید : "بله" ! تا بزنند زیر گریه... شما را به خدا این چیزها را بفهمید! دل زنها روزی هزار بار می لرزد و می ریزد و خالی میشود شما را به مردانگیتان وقتی دیوانه می شوند و بی خودی بهانه می گیرند، فقط...
-
زن
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1395 11:15
زن، مردی ثروتمند یازیبا یا حتی شاعر نمی خواهد اومردی میخواهد که چشمانش را بفهمد آن گاه که اندوهگین شد بادستش به سینه اش اشاره کند وبگوید:اینجا سرزمین توست...
-
توجه
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1395 11:13
هرچیزی میتونه یک زن رو خوشحال کنه اما... " توجه " خوشبختش میکنه...
-
پسرم تولدت مبارک
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1395 00:09
پسرم امروز سالروز میلاد توست و من هنوز همچون تمام سالهای گذشته در حیرتم از داشتنت . در کنار تمام داشته هایم ، تنها تو، دلیل کافی خوشبختیم هستی. شیرین من! نمیدانم به چه زبان، بابت آنچه که با شگفتنت ارزانی ام کردی سپاسگزار باشم. چشمها،گوشها،زبان و قلبی را که پیش از تو داشته ام، نه به یاد می آورم و نه میخواهم. با تو...
-
مادر بودن یعنی
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1395 23:52
مادر بودن یعنی بوسیدن سر انگشتهای کوچولوی پسرک مادر بودن یعنی بوییدن عطر زیر گلوش وقتی مثل یه فرشته خوابیده مادر بودن یعنی زمانهای شگفت انگیز شیر خوردنش مادر بودن یعنی خندیدن های بی دلیلش مادر بودن یعنی نشون گرفتنت با انگشت خوشگلت توی یه جمع شلوغ و ماما گفتنش مادر بودن یعنی غرق شادی شدن از بغل کردنش مادر بودم یعنی...
-
برای پسرم...
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1395 23:32
لذتی برتر از این نیست که جوانه ای را در دورنت بپرورانی و از آنگاه که قدمهای لرزانش را به این دنیا میگذارد فرشته نجاتش شوی و نیازهای کودکانه اش را با دل و جان بر آوری و روزی نه چندان دور از آن زمان که شیره جانت را شبانه خسته و ناتوان در دهانش می نهی یا دست و پرتاب ظریف و ناتوانش را نوازش می کنی روی دو پای کوچکش بایستد...