کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

زندگی...

خسته ام از این زندان که نامش زندگیست ، پس قشنگی های دنیا مال کیست ؟ باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست ، ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست ؟

تولدم مبارک...

خیلی سخته آدم شب تولدش تنها باشه،چه کسائی که امروز به من تبریک گفتن ولی اونی که شمع تولدم رو با آرزوی اون خاموش کردم هیچ...

سر نمازم از خدا فقط اونو از خدا به عنوان کادوی تولدم خواستم ولی انگار ..

خدا هم یادش نبود که من تولدمه...

حتی حق شنیدن یه تولدت مبارکم از کسی که دوستش دارم تو شب تولدم ندارم...

می تونید بفهمید  ثانیه به ثانیه روز تولد منتظر کسی باشی که میدونی نمیاد چقدر سخته.

به کی بگم ؟ چی بگم ؟ دردم درد گفتنی نیست .

نه باورم نمیشه که
تو منو از یاد ببری

تولدم شد بی وفا
از تو نیومد خبری

چشمای من خشک شد به در
حالا کی بی وفا تره؟؟؟؟

می گفتن ازش بگذر

می گفتن دوسش نداشته باش


آهای آدما بسه دیگه...

هنوزم سعی داریم مارو از هم جدا کنید؟

او دیگر رفته است حالا راحت بنشینید و

نیشخند هایتان را نثار گونه های خیس من کنید!...