-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آذرماه سال 1397 07:52
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آذرماه سال 1397 07:50
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛ چه بسیار دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم ، چه بسیار غصه ها که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ، دریافتم کسی هست که اگر بخواهد "می شود" و اگر نخواهد "نمی شود" به همین سادگی ... کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1396 15:45
زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم: دوست داشتن تو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 بهمنماه سال 1396 07:31
سنش را نپرسید، او خودش را در اوجِ جوانی اش جا گذاشته، جایی که دخترانگی هایش هنوز نفس می کشید ... جایی که هنوز به رسم ایثار و نجابت، "مادر" نشده بود ... آنجا که هنوز هم خودش را به خاطر داشت... شما را جانِ تمامِ پاکی ها از یک مادر ، سنش را نپرسید ... او فداکارترین موجود این جهان خاکیست ... باورکنید ....از روزی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 بهمنماه سال 1396 07:28
نبودنت تمام روزهای هفته قلبم را به درد می آورد اما ... جمعه که می شود جای خالی ات طور دیگری تیر می کشد !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1396 23:35
چرا همیشه گفته میشود . . . سکوت نشانه ی رضایت است چرا نمی گویند : نشانه ی دردیست عظیم که لب ها رابه هم دوخته است...!!! چرا نمی گویند : نشانه ی ناتوانی گفتار از بیان سنگینی رفتار افراد است...!!! چرا نمی گویند : نشانه ی دلی شکسته است که نمیخواهد با باز شدن لب ها از همدیگر صدای شکسته شدنش را نامحرمان متوجه شوند پس سکوت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1396 23:28
گاهی دلت از سن و سالت میگیره میخواهی کودک باشی کودکی که به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه میبرد بزرگ که باشی... باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی...!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 آذرماه سال 1396 17:32
دلم را بر می دارم... سر قراری می آیم که... باهم نداشتیم...!! شاید، آمدنت اتفاق افتاد.. عشق را دست کم نگیر... پی نوشت: دیشب تو خواب دیدمش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 آذرماه سال 1396 12:43
حیف! با اینکه دوستت دارم سهمِ دستانم از تو پرهیز است قسمتام نیستی و این یعنی: زندگی، واقعا غم انگیز است..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 آذرماه سال 1396 12:22
زن که باشی؛ فقط یک زن نیستی! تویی و دخترکی بازیگوش، که درونت حبس کرده ای.. دخترکی که هر روز مُهرسکوت به لبهایِ ظریفش میزنی و به روحِ لبریزش، فرمانِ اِنزوا می دهی.. زن که باشی، همسر می شوی.. همسری که مهم نیست منبع آرامشش کجا باشد.. حتی مهم نیست خودش آرامش دارد یانه...! تو بــــــــاید کانون آرامش باشی..به هرقیمتی هم که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 آبانماه سال 1396 07:44
چه غَریبـــــــانه دِلَـــــــــــــــــم میلِ تـــــــــــــو دارد این صبــــــــــــــح ...!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آبانماه سال 1396 07:46
زنی را دیدم زاده شد تا دختر کسـی باشد. بالید تا خواهر کسـی باشد. ازدواج کرد تا زن کسـی باشد. زاد تا مـادر کسـی باشد. برای همه "کسـی" بود و برای خودش هیچ کس...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آبانماه سال 1396 07:41
من در خیالم با تو چه زندگی ها که نکرده ام.... میدانی ؟ من اوج نزدیک شدن به تو را هر شب درخیالم ترسیم می کنم... آن هم باتمام جزئیات...! دلم حالِ عجیبی میشود... آتش عشق از چشمانم شعله می کشد.. مست می شوم... تو را می خواهم... و کاری برای داشتنت از دستم بر نمی آید...!! تو را عاجزانه میخواهم... ونیستی...! جای خالی ات چقدر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آبانماه سال 1396 07:39
دلم جرعه ای آرامش اندکی مهربانی یه زلا ل چشمِ پاک ویک دلِ سیر باران میخواهد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آبانماه سال 1396 07:31
از تو شعر گفتن، جای خالیت را پر نمیکند کاش بفهمی حالِ مرا سخت شده " نبودنت" یار فراموش کار من...!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 آبانماه سال 1396 14:36
یادت بخیر تو خالق شعر شدی هیچ وقت فراموش نمی کنم تو دلیل باریدن چشم شدی یادش بخیر یاد تو هم بخیر تو خالق تلخترین شیرینی بیت بیتِ عاشقانه هایم شدی تو که هیچ وقت این یاد لعنتی فراموشت نمی کند بی شک همان عشق بودی برای شاعرانگی هایم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آبانماه سال 1396 10:47
تعارف که نداریم... او مرا دوست نداشت! هیچوقت دلش برایم تنگ نشد.. حتی یک بار هم بی هوا سراغم را نگرفت همیشه سرش برایم شلوغ بود، میفهمید که چه می گویم؟؟ احساس میکردم عاشق یک ربات شده بودم.. واقعا هیچ احساسی نداشت...خیلی سرد وبی تفاوت بود.. نمیدانم شاید هم گرم بودن هایش جای دیگری بود ... شاید رویش نمیشد بگوید درزندگی اش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آبانماه سال 1396 10:43
خاطراتم را می بوسم با شک بوسهِ دوم عمیق،طولانی گاهی حتی به این خاطرات هم شک می کنم اتفاقِ تلخی ست دوباره بوسیدن اما لذت بخش است یادآوری ثانیه های بویدن ،بوسیدن و در آغوش کشیدنِ یک رویا
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آبانماه سال 1396 10:39
بیشترین افسوس زندگیام را زمانی خوردم که فهمیدم؛ آدمها خیلیها را دوست دارند... اما فقط عاشقِ یک نفر میشوند، تو برای من.. همان یکنفر بودی! و من برای تو... یکی از آن خیلیها!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1396 11:48
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1396 11:47
نگذارید بمیرم... باحسرت کدبانوگری هایی که برایش نکرده ام.. هنوز..... لباس هایش را اتو نزده ام.. کتش را دم در نگرفته ام.. و با ذوق ، در آغوشش نپریده ام.. شبها روی سینه ی مردانه اش نخوابیده ام.. و صبح ها با بوسه های آرامم بیدارش نکرده ام.. هنوز موقع ظرف شستن، از پشت سر در آغوشم نگرفته و من هنوز کفِ ظرفها را روی صورتش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1396 11:42
. دستانم برای رسیدن به او که کوتاه اند دست به دامنِ آهنگ ها می شوم ... خاطرات از سقفِ مغز بر کفِ دل، آوار می شوند ... دلتنگی ام را با بارانِ موسیقی می بارم ... آی آهنگ ها ! آنقدر هم که زیبا باشید صدای جانم های او نمی شوید ... .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1396 11:36
⚜️ سخت ترین کار ؛ این است که منطقی رفتار کنی، درحالی که احساسات دارد خفهات میکند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1396 15:48
به او بگویید ترسو نباشد!! عاشق که ترسو نمی شود...! یک آدمِ عاشق، برایِ شادیِ معشوقش همه کار می کند... آدمِ عاشق، تمام دنیا را بخاطر آرامشِ معشوقش، خواب می کند... آدمِ عاشق به قیمت جانش هوای معشوقش را دارد... یک عاشق هرگز معشوقش را تنها نمی گذارد... اینکه یکی میگوید عاشق است اما بخاطر معشوقش است که از او فاصله می گیرد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1396 15:42
من خودم هستم.. یک دختر خاص و منحصر به فرد.. گاهی حسود میشوم، گاهی لج باز... گاهی دلم می گیرد، گاهی از شیطنت هایم، همه را کلافه می کنم... دلم که گرفت لاک می زنم، می رقصم، آواز می خوانم ، موهایم را شانه میکنم.. شاد که میشوم گوشی و هندزفری ام را بر میدارم ، شال و کلاه می کنم ... و به دل خیابان میزنم... من خودم هستم ،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1396 15:37
من چه گناهی کرده ام که ازمیانِ اینهمه آدم عاشقِ تویی شده ام که عشق را نمی فهمی..؟ فاصله میگیری... اما تمامش نمی کنی...! این تراژدی برایت لذت دارد بی رحم؟! اینهمه مرد هست که من عاشقشان نیستم... اینهمه تو نیستی...که منِ بیچاره عاشقت مانده ام... دست خودم نیست.. اگر بود... عاشقت نمی ماندم... خواستنت... جز حسرت برایم چیزی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1396 15:35
قرار نیست همیشه با تفنگ و اسلحه آدم کُشت... گاهــے قاتل کســـے ست که در بُحبوحه ی وابستگــے بی دلیل میرود...!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1396 15:27
با او تلفنی حرف زدم... صدایش را بغل کردم... آن قدر گوشی را محکم به گوشم چسباندم تا تمام خش هایِ صدایش توی رگ هایم فرو رفت... بند بند وجودم با هر دم و بازدمش می لرزید... چاره ی دیگری برای بوسیدنش ندارم من همیشه صدایش، عکس هایش .. و عقایدش را می بوسم ... و شاید این ... پاک ترین عشق جهان باشد! همانی که درمقابلش باید زانو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1396 15:18
جهنــــمی بدتر از این نیست، که مدام به یادآوری بوســـــــــــه ای را که هیچگاه اتفاق نیفتاد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1396 14:25
دلتنگ که می شوم تکه ای از من شعر می شود به روی دفترم خاطرات مچاله شده ی دیروزهایمان دست و پا می زنند و قلمم بی اراده از تو می نویسد دلتنگت که می شوم حس پرواز در وجودم بال بال می زند و فقط تو را می خواهم دلتنگت که می شوم چشمانم به وسعت ابر بهار می گریند دلتنگت که می شوم و من همیشه دلتنگ توام