کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

خیلی دیر

چیزهایی هست

خیلی بدتر از تنهایی.

اما سال ها طول می کشد

تا این را بفهمی...

وقتی هم که آخر سر می فهمی اش،

دیگر خیلی دیر شده.

و هیچ چیز

بدتر از

"خیلی دیر" نیست .



آرزو


آرزویم

با ” تو ” بودن است!

اما...

نه به بهای پا گذاشتن روی آرزوی تو!

آرزویم این است که:

” بخواهی و بمانی ”

نه اینکه بمانی به خواهشم ...!

دلتنگی

‍  دلتنگی؛

تنها واژه ایست

که در سطر سطر اشعارم 

دست و پا می زند

و خود را

به در و دیوار می کوبد


دلتنگی ام را

به اندازه ی یک "آه" می نویسم

کوتاه،

ولی

تو بلندش بخوان......



من خوب نیستم...

مکالمه های کوتاه ...

کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد ! 

تا کی سلام کنیم ؟

حال هم را بپرسیم ؟ 

و به هم دروغ بگوییم که خوبیم ؟! 

دروغ هایمان از سیم های تلگراف

و کوهها و دشت ها عبور کنند

و صادقانه به هم برسند ! 


ما فقط ... 

دروغهایمان به هم می رسد ! 

من خوب نیستم !!! 

اصلا ...



سکوت

سکوت نشانه داشتن آرامش نیست

آددمها هر چه بیشتر لبریز میشن

ساکت تَر میشن

بی حواس ترین زن

‍  این روزها

"بی حواس ترین زن دنیا "منم

که در گذر از میان مردم شهر

با هر عطری به یاد تو

مست می شوم

و در چهار خانه ی 

هر پیراهنی شبیه تو

بیتوته می کنم


این روزها 

هستی وُ نیستی

و میان بی حواسی های معلقم

قدم می زنی


تو را می گردم

در میان تمام کسانی که شبیه تو نیستند

و سراغ تو را

از شلوغ ترین خیابان های شهر می گیرم


نیستی که نیستی

و من 

"بی حواس ترین زن دنیا"

که هر چه می کنم 

حواسم از تو 

پرت نمی شود که نمی شود


 

نوازش

اگر باید زخمی داشته باشم

که نوازشم کنی

بگو تا تمام دلم را

شرحه شرحه کنم


زخم‌ها زیبایند

و زیباتر آن‌که

تیغ را هم تو فرود آورده باشی

تیغت سحر است و

نوازشت معجزه

و لبخندت

تنظیفی از فواره‌ی نور

و تیمار داری‌ات

کرشمه‌ای میان زخم و مرهم


عشق و زخم

از یک تبارند

اگر خویشاوندیم یا نه


من سراپا همه زخمم

تو سراپا

همه انگشت نوازش باش”





زن هایی مثل من را،

برمی گردی و دنبالشان می گردی وقتی دیگر خیلی دیر شده است.

چون ماندن با آنها سخت است ولی زندگی بدون آنها غیر ممکن است. 


گریه

آدم ها گاهی اوقات گریه میکنند، نه به خاطر اینکه ضعیف هستند. بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند.

هوا

گـاهے 


" بے هوا "دلم


"هوایــــــــش" 


را مے ڪند


 "هوایـــ" او


اویی ڪہ 


هیچوقت


"هوایـــــم" 


را نداشت