گاهی زود میرسم
مثل وقتی که بدنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم دراین سن وسال
من همیشه برای شادیها دیرمیرسم
و همیشه برای بیچارگی ها زود
وآنوقت یا همه چیز به پایان رسیده است
و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است
من درگامی از زندگی هستم
که بسیارزود است برای مردن
وبسیار دیراست برای عاشق شدن...
من بازهم دیر کرد ه ام...
مراببخش محبوب من
من بر لبه عشق هستم
اما مرگ به من نزدیکتراست...
میدونی؛ بزرگترین تراژدی زندگی اینه که خیلی زود پیر میشیم و خیلی دیر عاقل.
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور.
هر قلبى دردى دارد، فقط نحوه ابراز آن فرق دارد، بعضى ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند، و بعضى ها در لبخندشان.
اگه اولش به فکر آخرش نباشی، آخرش به فکر اولش میافتی و این شده داستان زندگی ما.
به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.
به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند: "روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.
به بچه هایی فکر کن که گفتند: "مامان زود برگرد"، و اکنون نشستهاند و هنوز انتظار میکشند.