کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

عاشق تو


و اگر می‌‌نویسم

دوست دارم بدانی

در خلا دنیایِ بی‌ جاذبه از نبودنت

عجیب معلقم

می‌چرخم

و می‌‌چرخم

و می‌چرخم

و در چشم‌های ناباورِ یک سرگردانِ دلتنگ

کسی‌ رامی بینم

شبیهِ خودم

که هنوز عاشقِ کسی‌ ‌ست شبیهِ تو

وجودی سایه وار

و حضوری کمرنگ

حضوری بسیار بسیار کمرنگ

که نوشتن برایش

منصرف می‌کند مرا

از مرگ

و نبودن 



نظرات 1 + ارسال نظر
م.خ. یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 12:07 ب.ظ

چه زیبا نوشتی و چه با احساس
درود بر تو که وجودت، احساست و بودنت
به بودن دیگران وجود می‌بخشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد