کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

برعکس

همه چیز 

میتوانست بر عکس باشد!

مثلا

بجای جای خالیت

همه جا پر بود از بودنت...

به جای دلتنگی

دلم پر از تو بود...

همه ات را من داشتم،

خودم تنهای تنها...

دیگر نگرانی معنا نداشت!

حسادت هم رنگ می باخت...

میدانستم جایت امن است

قرار نیست برای داشتنت با کسی شریک باشم!

آنقدر در خودم قایمت میکردم تا یکی شویم.

میشدم منی پر از تو...

میشدی من...

میشدم تو!


نظرات 1 + ارسال نظر
م.خ. سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 01:08 ب.ظ

وای اگر می‌شد چه می‌شد
کاش می‌شد
اما حیف که نشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد