کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

غرووور

صدای شکستن قلبم را نشنیدی چون غرورت بیداد میکرد

اشک هایم را ندیدی ، چون محو تماشای باران بودی


ولی امیدوارم آنقدر در آینه مجذوب نشده باشی که حداقل


زشتی دیو خود خواهیت را ببینی


باشد که با دیگران چنان نکنی که با من کردی . . .

نظرات 2 + ارسال نظر
م. خ شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 ق.ظ

دیگه خیلی وقته پست جدیدی نمی‌گذاری.
همه دلخوشی ما خوندن پست‌های تو بود.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ب.ظ http://sepantamaryam.blogfa.com

سلام دوست خوبم
مطالبتون زیباست
من از وب دنیای جواهرات اشنا شدم
امیدوارم موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد