کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

رفتن
یک اتفاق تازه نیست
در انتهای هر بودن ، نبودنی هست
اما نفهمیدم ...

...که چرا در پایان هر نبودن ، بودنی نیست‌ ؟!

به سادگی ...
سوالم را نداد پاسخ ، رفت ...

و من مانده ام که چرا
عشق ناب و پاک ، فقط در شعر است ؟! در دنیای رویاها ، نه دنیای آدمها !!!

شک میکنم
به مجنون
به لیلی شک میکنم
به فرهاد ، به شیرین ...
به افسانه های بی تکرار شک میکنم  

 

 

 

 

 

 

 

می بوسم و می گذارم کنار ...

تمام چیزهایی که ندارم را !

دست هایت را ...

عاشقی ات را ...

همه را !

عادت احمقانه ای ست

چسبیدن به چیزهایی که ندارمشان

نظرات 2 + ارسال نظر
سیاوش سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ http://siavash56.blogfa.com

در دیاری که در آن نیست کسی یارکسی کاش یارب که نیافتد به کسی کارکسی

سیاوش سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ http://siavash56.blogfa.com

به من نگاه کن وببین سوختم وآه نمیکشم
توشعله ای ولی من ازعشق توپانمیکشم
نیستی ولی به غیرتو با کسی مانمیشوم
من ازحصارعشق توآسان رها نمیشوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد