کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

تو ...

تو.......

تو بهانة قشنگی که همیشه زنده باشم

به هوای دیدین تو پر شعر تازه باشم

همه شب به خاطر تو لب پنجره نشستم

که تو را ببینم اما ز فراغ تو شکستم

شب و روز من تو بودی گل همیشه بهارم

دلم از تو جان گرفته به خدا در انتظارم

همه زندگی برایت غزل و ترانه گفتم

ز خیال سبز رنگت به خدا شبی نخفتم

نظری به این گدا کن که به غصه ات دچار است

گل عشق من کجایی که سا غرتو بیقرار است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد