کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

دلم برای کسی تنگ است؛

دلم برای کسی تنگ است؛ کسی که مهربانی چشمانش را بسان زلال جویباران و صفای دلش را بسان قرص نان میان همه قسمت میکرد.

دلم برای کسی تنگ است؛ کسی که دلی برای شنیدن نجواهای شبانه من داشت و لحنی آرام برای نوازش موهایم.

دلم برای کسی تنگ است؛ کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد و پری دلم را با وجود خود خالی.

دلم برای کسی تنگ است؛ کسی که اشکهایم بر روی دستانش میریخت و او آب آرامش را بر روی گیسوانم.

دلم برای کسی تنگ است؛ کسی که طراوت و شمیم بهاران را با ترنم باران پائیزان، بطور اعجاب انگیزی درهم می آمیخت.

دلم برای کسی تنگ است؛ کسی که با او در جمع تنها بودم و در تنهائیمان دنیایی را مالک بودیم.

دلم برای کسی بسیار تنگ است؛ کسی که تا شمال ترین شمال با من می آمد و در جنوب ترین جنوب با من بود. کسی که زندگانی من است. کسی که دوستش دارم: عاشقانــــــه همیشـــــــه تا ابــــــــد تا خود خداونـــــد! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد