کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

آرزوهای من

آرزوهای من

آرزوهای من

کوچک و سرد و غریب

آرزوهای من

ساده و بی پروا

آرزوهایم را

به شب و بوی بهار

میسپارم شاید

برسد پیش نگاه تر تو

آرزوهایم را

به گلی می بخشم

که تو را می بوید

آرزوهایم را

به تو می گویم

لیک در خوابی تو

میروی

و نمیدانی

آرزو داشتم اینجا باشی

همۀ عمر کنار من تنهای غریب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد