کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

انتظار

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ... 

 

کاش...

کاش انسانها اینقدر مهربان بودند که قدر محبت دیگران رو می دانستند

و کاش اینقدر قدرت داشتم که بتونم درقلب اونی که دوستش دارم نفوذ کنم

و ای کاش نرفته بود و اگر هم رفت یادش رو با خودش می برد تا بتونم آرام زندگی کنم .

و کاش و کاشهای دگر............  

 

 

سکووووووووووووووت

من متعهد به سکوتی شده ام

که هرچه بیشتر جستجو  می کنم

دلیل کمتری برایش می یابم

***************************************

سکوت می کنم!!!

سکوتم رضایت نیست

حجمی بزرگ از فریاد است که بستری برای حضور نیافته

 

 

خداوندا...

خداوندا...

تو میدانی،

که انسان بودن و ماندن، در این دنیا،

چه دشوار است.

...

چه زجری می کشد آنکس،

که انسان است و

از احساس سرشار است. 

نمی دانم

نمی دانم چه می خواهم خدایا، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من، چرا افسرده است این قلب پرسو 
ز
 

ز جمع آشنایان می گریزم، به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها، به بیمار دل خود می دهم گوش
 

گریزانم از این مردم که با من، به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت، به دامانم دو صد پیرایه بستند
 

از این مردم که تا شعرم شنیدند، برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند، مرا دیوانه ای بدنام گفتند
 

دل من ای دل دیوانه من ، که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد، خدا را بس کن این دیوانگی ها 

 

این دیوانگی است ...

این دیوانگست ...

که از همه ی گلهای رز تنها به خاطر این که خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم . 

 

این دیوانگیست ...

که همه ی رویا های خود را تنها به خاطر اینکه یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم.  

این دیوانگیست ...

که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم ،به خاطر اینکه در زندگی با شکست مواجه شده ایم. 

 

این دیوانگیست ...

که از تلاش و کوشش دست بکشیم به خاطر اینکه یکی از کارهایمان بی نتیجه مانده است.

این دیوانگیست...

که همه دستهایی را که برای دوستی به سویمان دراز می شوند را به خاطر اینکه یکی از دوستانمان رابطه مان را زیر پا گذاشته است رد کنیم.  

این دیوانگست...

 که هیچ عشقی را باور نکنیم ، به خاطر اینکه در یکی از آنها به ما خیانت شده است ...  

این دیوانگیست ...

که همه ی شانسها را لگد مال کنیم به خاطر اینکه در یکی از تلاشهایمان نا کام مانده ایم

دکتر شریعتی

خواستم زندگی کنم راهم را بستند .............

ستایش کردم گفتند : خرافات است ............

عاشق شدم گفتند : دروغ است .............

دروغ شنیدم گفتند : واقعیت است .............

واقعیت را گفتم گفتند : نمی فهمی ...........

گریستم گفتند : بهانه است ................

خندیدم گفتند : دیوانه است .............

دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم . 

دکتر شریعتی

بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید .هر چند آن به جز معنی رنج و پریشانی نباشداما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل نکن 

 

تنها

حالا دیگه من تنهام، تنها تر از همیشه. آهنگی که مدام تو گوشم تکرار میشه فریاد مظلومانه ی جیرجیرک تنهای باغچست. صدایی که خیلی برام آشناست. چیزی شبیه در خود شکستن.. 

کجاست قبر تو جانم؟ کجا به خاک فتادی؟ پیام مرگ خودت را عزیز من به که دادی؟ هر آنچه ناله به دل داشتم به نامه نهادم، چه قدر نامه نوشتم چرا جواب ندادی؟..

دو نگاهی که کردمت همه عمر، نرود تا قیامت از یادم. نگاه اولین که دل بردی، نگاه آخرین که جان دادم..

دعا

دعا می کنم که هیچ گاه چشمهای کهربایی تو را در انحصار قطره های اشک نبینم وتو برایم دعا کن که ابر چشمهایم همیشه برای تو ببارد
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را داردهمیشه از حرارت عشق گرم باشد و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچ گاه در دستی به جز دست تو گره ندهم
من برایت دعا می کنم که گلهای وجود نازنینت هیچ گاه پژمرده نشوند ٬برای شاپرکهای باغچهء خانه ات دعا می کنم که بالهایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچ گاه غروب نکند و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی
پس برایم دعا کن ٬ دعا کن
که خورشید آسمان زندگیم هیچ گاه غروب نکند